با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

All Right

ˈɒlˈraɪt ɔːlraɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb A1
(در گفت‌وگو) صحیح، بسیار خوب، بی‌عیب، حتمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- You are doing all right.
- کار شما رضایت‌بخش است.
- That job is all right for me.
- آن شغل برای من خوب است.
- He fell down the stairs but he is all right.
- از پله‌ها افتاد؛ ولی سالم ماند.
- All right, I agree.
- بسیار خوب موافقم.
- He is the one who stole the money all right!
- مسلماً او همان کسی است که پول‌ها را دزدیده است!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد all right

  1. adjective satisfactory
    Synonyms: acceptable, adequate, appropriate, average, decent, fair, fit, fitting, good, hunky-dory, okay, okey-dokey, passable, proper, satisfying, standard, sufficient, swell, tolerable, unexceptional, unobjectionable
    Antonyms: unsatisfactory
  2. adjective in good condition or health
    Synonyms: hale, healthy, safe, sound, unharmed, unhurt, unimpaired, well, whole
    Antonyms: sick, unhealthy
  3. adjective correct; excellent
    Synonyms: accurate, exact, good, great, precise, right
    Antonyms: wrong
  4. adverb satisfactorily
    Synonyms: acceptably, adequately, okay, passably, tolerably, unobjectionably, well enough
  5. adverb yes
    Synonyms: agreed, certainly, definitely, of course, okay, positively, surely, very well, without a doubt
    Antonyms: no

ارجاع به لغت all right

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «all right» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/all right

لغات نزدیک all right

پیشنهاد بهبود معانی